شيرينك ما
ثمين ناز نازي ما ديروز كه بهش گفتم ماماني الهي دورت بگردم درد و بلات به جيگرم در جواب من گفت ماماني خيلي دوستت دارم الهي دورم بگردي درد و بلام به جيگرت
الهي قربونش بشم ديشب كه صندلي گذاشته بود تا دستاش رو توي آشپزخونه بشوره ديدم داره مايع ظرف شويي ميزنه و آستيناشو خيس ميكنه دعواش كردم كه بچم گفت مامان آخه من گناه دارم كوچيكم داري دعوام ميكني
دختر مخملي من بعد از اينكه دو تا تار موي سفيد توي موهام ديده ميگه مامان اينا مو سفيده گفتم آره مامان تازه شده گفت مامان من حرصت دادم گفتم نه عزيز دلم خودش شده
داشتم مقنعه اي رو كه تازه خريده بودم اندازه سرم ميكردم و ميدوختم كه ثمين گفت مامان رنگ اين نخ با مقنعه ست شده ها
ديروز كه ميخواستيم بريم باغ باباجون ثمين رفته يه لباس زمستوني با يكي از شلواراش كه كوتاه شده رو پوشيده جورابش رو هم طوري پاش كرده بود كه كفش روي پاش بود بعد به من ميگه مامان ببين شيك شدم
دخترم صبح ها با ذوق و شوق پا ميشه و كارهاشو ميكنم و راهي مهد ميشه خيلي دوست داره بره و امان از اون وقتي كه يه كار بد بكنه و بگيم ثمين ديگه مهد بي مهد