ثمين دختر زيباي ماثمين دختر زيباي ما، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
محمدصدرا کوچولومحمدصدرا کوچولو، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

***ثمین ناز نازی***

خدایا شکرگزار تمام نعمت های زندگیم هستم.

تیر و مرداد 92

1392/5/28 11:07
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.امروز دوشنبه 28 مرداد ماه 1392 است.لبخند

بقیه در ادامه مطلب

ماه رمضان هم با تمام زیباییهاش تموم شد و دلم از رفتنش خیلی گرفت.توی ماه مبارک بیشتر افطاری دعوت بودیم و چقدر با حال بود روزهایی که افطار مهمون بودیم اصلا اون روز یه جور دیگه میگذشت من و دخترم از مهمونی رفتن خیلی خوشمون میادنیشخند ولی خب هر رفتی آمدی هم داره و ماهم باید برای خودمون ثواب جمع میکردیم افطار روز چهارشنبه 9 مرداد عمه و عموهای به همراه باباجون و مامان جون خونمون دعوت داشتند که جمعا 14 نفر بودیم.افطار روز شنبه 12 مرداد 24 نفر مهمون داشتیم که اون روز من خیلی گرمم بود و خیلی تشنه شده بودم فقط کباب رو از بیرون گرفتیم بقیه غذاها(ماهی شکم پر و کشک بادمجون و برنج ) و کارهای سفره رو خودم البته به کمک بابایی ثمین انجام دادیم و حالا که فکرش رو میکنم میبینم اون تشنگی هم با صفا بود و چسبید.به جز این دو شب و تقریبا 5 شب دیگه که افطار خونه بودیم دیگه همش رو مهمون بودیمتشویق

روز پنج شنبه 17 مرداد هم افطار الویه درست کردم و بعد از اذان ظهر به همراه باباجون و مامان جون اینا رفتیم به سمت شهرستان بویئن و میاندشت اصفهان تقریبا دو ساعتی توی راه بودیم و رسیدیم به شهر افوس عمه و عموی ثمین خانوم زودتر رفته بودند توی یه مهد کودک رفتیم و تقریبا همه چیز داشت.عمه ثمین توی راه از کنار مزرعه لوبیا سبز خریده بود که ما هم چند کیلویی ازشون گرفتیم و تا اومد افطار بشه نشستیم و سرگرم پاک کردن اونا شدیم خرده شون کردیم و وسایل رو برداشتیم و برای افطار رفتیم نزدیک یه چشمه وسط کوه های اطراف افوس .شهر افوس به شهر هزار چشمه معروفه.خیلی خیلی هوا خنک بود کت ثمین رو تنش کردم.بعد از افطار فطریه هامون رو کنار گذاشتیم و با یه بغض و با یه دل نا آروم با ماه رمضان خداحافظی کردیم.خلاصه فردای اون روز  رو هم رفتیم سمت یه چشمه دیگه و به همین ترتیب روز شنبه و عصر شنبه به سمت خونه راه افتادیم خسته و کوفته.

بابایی ثمین از طرف ادارشون پبت نام کرده بود برای ویلای چادگان که روز 22 مرداد به به اسمش دراومد وماهم یه گروه 15 نفره شدیم و رفتیم(باباجونا و مامان جونا خاله دایی و عمه عمو) از سه شنبه بعدازظهر تا چهارشنبه بعدازظهر خوب بود و خنک.قایق سواری هم رفتیم.چشمک

روز شنبه همین هفته (26 مرداد) ثمین کوچولو که چند شبی بود میگفت آخ دندونم رو با بابایی بردیم مطب شوهر عمه و ایشون هم دستشون درد نکنه علیرغم گریه ها و شلوغ کردن های ثمین دوتا از دندون های دختری رو پر کردند.از قبل به ثمین میگفتیم یه جایزه خوب برات میخریم اگه دختر خوبی باشی و بذاری آقامهدی دندونات رو درست کنه گفت باشه من یه فلش میخوام متفکر گفتیم آخه فلش رو برا کجا میخوای گفت برای کیس تا روش آهنگ بریزم و بذارم ماشین بابا خلاصه نشون به اون نشون که یه فلش 4 گیگ آبی خوشگل براش خریدیم و الان هرجا که میره همراشه اینم از انتخاب جایزه دختر 3 ساله ماماچ 

دختر نازم خیلی خانوم و شیرین شده فقط اگه دیگه شیر رو با لیوان بخوره بهتر تر میشه به شیشه پستونک عادت کرده و همش میگه مامان دفعه آخره که پستونک میخوام اجازه میدی منم دیدم اینجوری نمیشه سر شیشش رو قیچی کردم که با لیوان شیر بخوره آخه افوس که بودیم نصف شب پاشده بود و شیر توی پستونک بنفشه میخواست منم نبرده بودم اونو که جاتون نخالی پای بدی کردن های ثمین.

عکس های ثمین رو توی یه پست جداگانه میذارم آخه الان دفترم و عکس ها رو روی سیستم ندارم باید از خونه آپلود کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ستایش
28 مرداد 92 12:25
سلام عید گذشته مبارک ایشالا تعطیلات خوش گذشته باشه
عکس فرش
10 شهریور 92 15:37
با سلام.. تبدیل عکس به تابلو فرش و قالیچه در ابعاد گوناگون در کمترین زمان و کمترین هزینه با بالاترین کیفیت... تحویل درب منزل با ما تماس بگیرید... 09137290912 03614456265