شيرين كاري مادرانه
ديشب ثمين توي ماشين بغلم بود موقعي كه ميخواستيم پياده بشيم ثمين رو بغلش كردم گذاشتمش پايين غافل از اينكه كفش پاش نبود و من گذاشته بودمش وسط آبهاي كوچه.ثمين ميگفت كفشام ولي من نفهميدم تا يه دفعه ديدم كه اي واي جورابهاي ثمينم خيس و گلي...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی