خاطرات 6 ماهه دوم 1390
مهر90: خاطره خاصي نيست.ثمين مثل هميشه شيرين زبون و دوست داشتني.تازه يه بسته مداد رنگي براش خريديم با يه دفتر نقاشي سرگرم خط خطي كردن
آبان 90 :عمه ثمين به مكه رفتند و صبح زود 3 آبان ثمين هم به بدرقه عمه و شوهرشون رفت.
ني ني خاله 29 آبان به دنيا اومد و ثمين دختر خاله شد.
در اين ماه ثمين سرماخوردگي سختي گرفت.
آذر 90 :عمه از سفر حج برگشتند و ثمين براي استقبال به فرودگاه رفت.
روز همايش شيرخوارگان ثمين با پوشيدن لباس مناسب در اين همايش به ياد علي اصغر و رقيه امام حسين (ع) شركت كرد.
دي 90 : كتاب زبان داييش رو از خونه باباجون آورده و چون عكسا و نقاشي هاي زياد داره عاشقه اون كتابه .هميشه كتاب زير بغلش و مدادرنگي ها به دست ديگش و به دنبال من كه مامايي بشين نقاشي بكش.
بهمن 90 : ثمين خانوم صندليش رو ميذاره پايين ظرف شويي و ميخواد كه ظرف بشوره ليوانش رو مياره و جاتون نخالي كه آستيناش تا زير بغل خيس خيس...
اسفند 90: من مشغول خونه تكوني و ثمين هم نيروي كمكي.هرچيزي رو كه ميذارم پايين بايد بفهمه چيه و به چه دردي ميخوره و تا نفهمه ول كن نيست.رفته بودم بالاي نردبون ديدم كه خانوم خانما پشت سر من اومده بالا و داره ذوق ميكنه...