شيرينك ما
ثمين ناز نازي ما ديروز كه بهش گفتم ماماني الهي دورت بگردم درد و بلات به جيگرم در جواب من گفت ماماني خيلي دوستت دارم الهي دورم بگردي درد و بلام به جيگرت الهي قربونش بشم ديشب كه صندلي گذاشته بود تا دستاش رو توي آشپزخونه بشوره ديدم داره مايع ظرف شويي ميزنه و آستيناشو خيس ميكنه دعواش كردم كه بچم گفت مامان آخه من گناه دارم كوچيكم داري دعوام ميكني دختر مخملي من بعد از اينكه دو تا تار موي سفيد توي موهام ديده ميگه مامان اينا مو سفيده گفتم آره مامان تازه شده گفت مامان من حرصت دادم گفتم نه عزيز دلم خودش شده داشتم مقنعه اي رو كه تازه خريده بودم اندازه سرم ميكردم و ميدوختم كه ثمين گفت مامان رنگ اين نخ با مقنعه...
نویسنده :
بابایی و مامانی
11:28