ثمين دختر زيباي ماثمين دختر زيباي ما، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
محمدصدرا کوچولومحمدصدرا کوچولو، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

***ثمین ناز نازی***

خدایا شکرگزار تمام نعمت های زندگیم هستم.

سرماخوردگي هاي يك هفته در ميان

سلام.امروز يكشنبه 3 آذر 1392 است. هفته قبل روز سه شنبه و چهارشنبه نذاشتم ثمين بره مهد گفتم هوا سرده و باروني بچه ها مريض هستند ثمين هم سرماخوردگي رو ميگيره ازشون ولي اي دل غافل كه روز پنج شنبه صبح دخترم با حالت مريضي و سرماخوردگي از خواب پاشد و تا عصر كه برديمش دكتر هي داشت بدتر ميشد تا اينكه تب و تب و تب....صداي سينش خس و خس و سرفه هاي خيلي ناجور بميرم الهي كاش رفته بودي مهد لااقل ميگفتم از بچه ها سرماخوردگي رو گرفتي اخه اين دو روز توي خونه بودي و اين طور شدي.خلاصه كارمون شده شلغم پزي و درست كردن سوپ به روش هاي مختلف.ثمينم كه بي اشتهاي بي اشتها ديگه واقعا نميدونم چكار كنم يك هفته خوبه ده روز مريضه.دختر گلم ماماني خيلي دوستت دارم خيلي اين چن...
3 آذر 1392

در آستانه ورود به هفتمين سال از زير يك سقف بودنمان

                                                                                                                                                 وتمامي اي گل ها با تقديم هزاران بار دوست داشتن براي بهترينم   ...
2 آذر 1392

قربون لطف و صفاي حرمت يا امام رضا

ما برگشتيم با يه عالمه دلتنگي دوباره واسه حرم آقا امام رضا   ادامه مطلب : اين بار هم آقا امام رضا مارو طلبيدن به چه زيبايي من اين سفراي اينجوري كه يك دفعه اي جور ميشه رو خيلي دوست دارم يه صفاي ديگه اي داره بدون هيچ برنامه ريزي بشي زائر آقا. روز سه شنبه بعدازظهر رفتيم آژانس هواپيمايي هما و بليطمون شد براي چهارشنبه شب . ديگه ماهم كارهامون رو انجام داديم و ساكمون رو بستيم و راهي مشهد شديم ثمين هم كه حسابي ذوق داشت و خيلي كمكم كرد دخترم. اصلا باورمون نميشد امام رضا ما رو طلبيده  آخه در فاصله كمتر از يكسال اين بار سوم بود كه راهي مشهد امام رضا بوديم.پارسال روز اول محرم اونجا بوديم بعدش براي سال تحويل و اين بار روز سوم محرم ...
20 آبان 1392

يا امام رضا

امام رضا امام مهرباني ها ممنون كه باز هم مارو طلبيدي  ان شاا... فردا ميريم به پابوس اقا و سرورم امام رئوف امام رضا .  التماس دعا.... ...
14 آبان 1392

سلام من به محرم به گاهواره اصغر

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا         بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا     سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش   بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش     سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی   به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی     سـلام من بــه مـحـرم  بـه کـربـلا و جـلالــش   به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش     سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب ...
14 آبان 1392

شيرينك ما

ثمين ناز نازي ما ديروز كه بهش گفتم ماماني الهي دورت بگردم درد و بلات به جيگرم در جواب من گفت ماماني خيلي دوستت دارم الهي دورم بگردي درد و بلام به جيگرت   الهي قربونش بشم ديشب كه صندلي گذاشته بود تا دستاش رو توي آشپزخونه بشوره ديدم داره مايع ظرف شويي ميزنه و آستيناشو خيس ميكنه دعواش كردم كه بچم گفت مامان آخه من گناه دارم كوچيكم داري دعوام ميكني   دختر مخملي من بعد از اينكه دو تا تار موي سفيد توي موهام ديده ميگه مامان اينا مو سفيده گفتم آره مامان تازه شده گفت مامان من حرصت دادم گفتم نه عزيز دلم خودش شده  داشتم مقنعه اي رو كه تازه خريده بودم اندازه سرم ميكردم و ميدوختم كه ثمين گفت مامان رنگ اين نخ با مقنعه...
20 مهر 1392